کارشناسان خانواده بدرستی به ما میگویند: که هرکسی صلاحیت ازدواج ندارد وهرکسی درصورت ازدواج، اجازه تولید مثل ندارد! چرا که درصورت ازدواج فرد بی صلاحیت، خانواده ای آسیب میبیند ودرحالت بچه دارشدنش، طفلی معصوم بیچاره میشود!.
احتمالا این شایعه درجامعه اسلامی ما که زشتی طلاق را منسوب به پیامبراسلام (ص)میدانند، بر مجوز بسیاری ازطلاقها، که بهتراز همزیستی بیش ازپیش زن وشوهر وفرزندان باشد، سایه افکنده ، درحالیکه بسیاری ازاحادیث منسوب به ایشان ناصحیح میباشد !.
در صورتی که ازدواج اشتباهی صورت گرفته باشد آیا مجوز طلاق وجوددارد یا نه؟
بله! و یکی ازین مجوزها، دعوای والدین درحضور فرزندان است، ودیگری فقدان مهرزن وشوهر به همدیگر ! تافرزندان را بیاموزند که سرشت بشروهستی، براساس همگرایی ومحبت به یکدیگر بناشده است و نبودن این حقیقت ، زندگی را بی معنا میکند!.
اریش فروم روانکاو میگوید کودکان بسیارتیزبینانه بی مهری والدین را درک میکنند هرچند سعی شده باشد ازآنان پوشیده بماند وازین ماجرا صدمه خواهند دید.
رسیدن به این نتیجه که طلاق فاجعه نیست وبهترازادامه دادن به زندگی مشترک است که برای زن وشوهر ووالدین مشکل آفرین است بدلایل متعدد دیگری که درمراجعه به مشاوران وروانشناسان وارائه خصوصیات ونوع زندگی خانوادگی ما، ما را این کارشناسان مطلع میکنند که جدایی بهتراست!اما با شرایطی که درزیر به شرح ان می پردازیم:
بعدازطلاق چه رخ می هد! این بار با دقت بیشتر وتحقیق ومطالعه وآشنایی مستقیم وآزمایش سنجیده، والدین متارکه کرده انتخاب مجدد نمایند ، البته درصورتی که صلاحیت ایشان برای ازدواج ازسوی کارشناسان خانواده و مشاوران که درهرکوی وبرزنی قابل دسترسی است و کالایی دورازدسترس نیست و بهانه نگیریم که چه کسی میتواند احتیاج ما به طلاق را تشخیص دهد که تایید باشند.
مساله اساسی دراین گفتار برای ما، کودکان این وضعیت جدید هستند که با مظلومان ابن پیامد ، چه برخوردی صورت پذیرد تا ازسعادتی که حق اینان بوده است زیاد دورنگردند.
مطالعات روانکاوان درباره نیازهای اساسی روحی و وروانی ما، تاکید میکند که هم ما بزرگسالان وخصوصا فرزندانمان و باتاکید بیشتربر فرزندان خانواده ای که درآن طلاق صورت می گیرد، بدون هیچ بهانه وتعللی، باید از دریافت توجه وتایید ومحبت واحترام برخوردارگردد .
این امر درباره بسیاری فرزندان خاتواده های مشهورهم صادق بوده است و دخترانی که برای جلب توجه واطمینان از اینکه کسی شایسته هستند خود از معیارهای متانت اجتماعی تجاوز نموده و اصطلاحا هرزه به چشم می آیند ویا پوشش ناشایست دارند ویا تن به خودنمای های ناصحیح می زنند ویا هرگونه عشقبازی قابل سرزنش را نیز انجام میدهند، ویا پسرانیکه بخاطر تمجید اطرافیان همسال خود، ازمصرف هرنوع مشروب و مخدراتی کوتاهی نمی کنند تا برچسب مرد بودن دریافت کنند، هرچند والدینشان متارکه هم نکرده اند!،تنها حکایت از نیازشدید ایشان، به احساس هویت و کسی یاچیزی شدن وبودن ومورد توجه قرارداشتن دارد ولاغیر!
همگی ما به این خوراک غیرقابل مقاومت احتیاج جدی داریم ، زنان نجیب ومردان متفکر و اصطلاحا باشخصیت ، جامعه نیز برای رسیدن به این مهم ازهیچ رفتار درست یا حتی زشتی خودداری نمی کنند .
والبته کودکانی که دربرابرعمل ناخواسته ی جدایی مادروپدرقرارمی گیرند، چرا که کفالت بعدی ایشان را مادر یا پدر عهده دارمی گردد، اکیدا وحتما باید درحد شخصیت مهم اجتماع مانند، زنی کدخدا منش، یا بانویی لوند و شایسته ستایش اطرافیان ویا مردی دانشمند و دارای قدرت و وجاهت بیکران اجتماعی وثروت ومکنت ، مورد بحث همیشگی وهرروزه قرارداشته باشند وازمقام او وزیبایی (هرچند طبق معیارهای ضدانسانی جامعه ، زیبا یاقوی هم نباشد) و مهم بودنش گفتگو به عمل بیاید و البته به کودک یاددهیم برای او وقت داریم وساعات زندگی ما ، درخدمت به اوست و زمان زیادی را برای بازی یا تفریح و قصه وداستانسرایی برایش اختصاص دهیم.
در پایان این نوشتار با تاکید بر چکیده این بحث، اهمیت بدون چون وچرای به به وچه چه و بیش ازتمام اینها زمان وعمر وساعات زیادی باید باشد، تا درخدمت و بدون تعارف ، نوکری فرزندان طلاق صورت بگیرد، این اظهار چاکری ، چنین کودکان ونوجوانانی را والدین یا پدربزرگان ومادربزرگان یامعلمین مدارس یاهمسایگان وفامیل یا گروههای مدعی انسان دوستی مانند مدعیان اصلاحات مذهبی یا سیاسی باید انجام دهند ودرغیر این صورت ویرانی عصبی وروانی این اطفال بی گناه قطعا رخ خواهد داد وچنین جامعه ای را نه تنها نمی توان انسانی ومتمدن نامید بلکه جایگاهیست برای شیطان که برآن حکومت کند. ودراصطلاح دینی شدیدا طاغوتی است وبه زبان روشنفکری قرون وسطای غربی صد رحمت به این ویرانکده ولجنزار که ا نسان طبیعی وسالم درآن پرورده نخواهد شد .
سو: که هرکسی صلاحیت ازدواج ندارد وهرکسی درصورت ازدواج، اجازه تولید مثل ندارد!