انسان تنها موجودی است که به سیرت الهی مخصوص گشته "سوره حجر آیه 29 پس آن‌گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلق به خود در او دمیدم،در برابرش به سجده افتید.

انسان تنها موجودی است که به سیرت الهی مخصوص گشته “سوره حجر آیه ۲۹ پس آن‌گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلق به خود در او دمیدم،در برابرش به سجده افتید.”باید در خلقت او به تحسین الهی پرداخت.و از شهود این نمونه کمال درون خود را به ایمان مزین ساخت.خدا زبان را به وی بخشید تا بر عالم عین مسلط گردد و اسرار دل وعقل را بیان کند و به شکر نعمت ها همت گمارد و او را به زیبایی پرستش نماید و به هنر پردازی و کشف حقیقت و تخیل خلاق بپردازد.زبان نعمت بزرگی است، با اینکه جرم کوچکی دارد اما جرم های مهیبی از او سر می زند،گرچه مامور ایمان و راستی است ولی کفر می ورزد و دروغ می گوید. به جای اینکه با صدق و حقیقت گرایی دامنه علم وحکمت را بگستراند، میدان دروغ پردازی را تفصیل می دهد.چه بهتر از اینکه با پا نهادن به گستره نیکی،از بی بند و باری زبان رها شود و شیطان را از خود براند و حقیقت نوعی را به فعلیت رساند و رنج های خود را به شهد و شکر مبدل نماید،زبان را به دروغ و خصومت و عیب و مدح دیگران،آلودن چه بهره ای دارد جز خفت دنیا و اخرت .خداوند مراقب حرفهای ماست،بایدمواظب بود ” سوره ق آیه ۱۸:انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی راند مگر اینکه فرشته ای،مراقب و اماده ان سخن است.” پیامبر(ص) ان یگانه بشری با کلمات حکیمانه اش که حاکی از تجربه عمیق نبویست می فرماید: “هر کس به خدا و روز اخرت ایمان دارد سخن خوب بگوید یا ساکت باشد براستی بیشتر گناهان انسان از زبانش است.” اهمیت این عضو کوچک چنان است که هرگز از دید بزرگان پوشیده نمانده و حکمت نافذ اورده اند.روایت کرده اند که “از نشانه های دروغگو این است که قبل از اینکه وی را سوگند دهند،خود سوگند می خورد.”یا “اگر براستی در طلب خدا باشی وی آئینه به تو دهد که عجایب دنیا و اخرت را در ان ببینی.” اگر از حوزه دین باوران و حکمت پردازان لحظه ای خارج شویم می بینیم که صدق و دروغ از نظر روانشناسان واندیشمندان در حوزه انسانی نیز دور نمانده و به ان بسیار توجه کرده اند.اندیشه ورزان در باب راستگویی گفته اند،راستگویی انطباق گفتارو پنداربا مصادیق انان است به طوری که “گفتار و پندار با انچه دیده شده و انچه اندیشیده شده و انچه شنیده شده است تطابق کامل داشته باشد.”اما دروغ پردازی عبارت است از تمایل به تغییر حقیقت،این کار زمانی صورت می گیرد که انسان بخواهدگفته خود را مانند حقیقت وانمود کند،دروغگو برای توجیه دروغ خود،مجبور به خلق دروغ های جدیدست،دروغ پرداز ممکن است اهداف مختلفی داشته باشد از ان جمله که حس خود بینی خود را ارضا کند یا اینکه به تخطئه دیگرا و حذفشان بپردازد یا به هدف اعمال شهوانی باشد.دروغگو به هر هدفی مرتکب این کار شود هم از پیمان الهی خارج گشته و هم ارزشهای انسانی را لگدمال کرده است.اندیشمندی می گوید:”آدمی انچه می دهد باز می ستاند”پس وقتی مرتکب گناهی می شویم یا خطایی از ما سر می زند باید منتظر پیامدش باشیم،این قانون هستی است.اما گرچه انسان اگاه همواره در بازی زندگی جلو و پیشتاز است باید بیشترمراقب باشد و در صورت ارتکاب خطایی،هشدارش را بشناسد و از ان بهره ببرد.انسان اگاه وقتی که دروغ می گوید احساسی در او شکل می گیرد که وی راغ وادار می کند که به ارزیابی خود بپردازد،این احساس در او یک هشدار است که در نهایت راهنماست،درست مانند احساس دردی که حاکی از مشکل عضویست.اما اگر انسان اگاه نباشد نه احساسی در او مشهود است نه هشداری در درونش.فرد نا اگاه یعنی انکه بصیرت وبیناییش را از دست داده به مرده ای می ماند که زخم صدها خنجر را احساس نمی کند،باید از چنین حالی ترسید.انکه فضایل اخلاقی را با افراط در امیالش زیر پا می گذارد در واقع خود را به گرگهای درونش سپرده جز همسویان خود را نمی شناسند.احساس گناه باید اغازی باشد برای رفتن به مسیری که پایان خوبی داشته باشد پایانی که به ارامش وجدان بینجامد.احساس گناه تنها تنها رنجی نیست که معلول هیجانات درونی باشد بلکه این رنج محصول عذاب وجدانی است،انچه نزد بعضی از دین باوران به روح حساس لطیف مشهور است.باید بدانیم که گناه از هر سو در کمین است اما انسان این اعجوبه هستی از چنان قدرتی برخورداراست که می تواند بر تمام وسوسه ها غلبه کند.چه احساسی ازاین بدتر است که انسان از خود راضی نباشد،گناه که در اصل دوری از هستی اصیل است انسان را به صورتی متوهم می کند که وی همیشه خود را اسیرموضوعات بی اهمیت بداند.

  • نویسنده : عبدالرحمن حاجی غفوری