همجنسگرایی یا همجنسبازی؟ !!!
همجنسگرایی یا همجنسبازی؟ !!!
درسالهای اخیر زمزمه هایی به گوش میرسد  که رفتار جنسی مردان بامردان وزنان بازنان که سابقا همجنسبازی گفته میشد، همجنسگرایی نام بگیرد! .

درسالهای اخیر زمزمه هایی به گوش میرسد  که رفتار جنسی مردان بامردان وزنان بازنان که سابقا همجنسبازی گفته میشد، همجنسگرایی نام بگیرد! .

چرا که همجنسبازی اشاره به رفتار لذتجویانه صرف است که فرد فاعل یا مفعول، آگاهانه و تاحدی شاید ازروی اختیار بدان مبادرت میورزد، ولیکن دربکاربردن اصطلاح همجنسگرایی، ما اعتراف میکنیم که این عمل به دنبال طرحی ژنتیکی که فرد مرتکب شونده را بافشاری غیرقابل تحمل!روبرو کرده، به این عمل دست میزند.

براین اساس باید تنبیه و نگاه اهانت آمیز قاضی و کادرحقوقی و افراد و دیگرنهادها به  فاعل ومفعول همجنسباز ، برداشته شود!.

شخصا بامطالعاتی که دراین رابطه نموده ام ، اصولا میل به رفتارجنسی- شهوی را زائیده غریزی نمیدانم ! حتی میل  نسبت به جنس مخالف!! !۱

ازطرفی شواهدی وجود دارد که اگرهم تئوری تکامل داروین را بپذیریم، درباره انسان  استثنایی وجود دارد واو را  نسبت به  جانوران دیگر ممتاز میسازد ولذا ازهرنظر نباید موردمقایسه با دیگرحیوانات قرارگیرد(ارغنون سوم اوسپنسکی دراین رابطه توصیه میشود!).

مطالعات مردمشناسی، بسیاربیش ازپیشینه زیست  جانوری ! دراینگونه موارد مارایاری میکنند تا به حقیقت انسان پی ببریم.

مالینوفسکی ، که درطی مطالعاتش درمیان اقوام پولینزیایی، دهها روستای مادرسالاری ومادرتباررا مورد مطالعه قرارداد،  مشاهده میکند دربین قبایل مادرسالاری هیچگاه رفتارهمجنسبازانه دیده نشد واگردرقبیله های مادرتبار، که رفتار انسانهای جامعه  مادرسالاری را ازدست داده اند وصرفا نسب ازمادرمیگیرند !، عمل همجنسبازی دیده میشود ؛ آن را ازاروپاییان آموخته اند!.

بسیار عجیب است  که اندیشمند برجسته ای چون دکترسروش درپرسش ازمقوله همجنسبازی ،تجاهل نموده، از مدل نگاه  حقوق مدار جهت بررسی مبحث هموسکسوالیته استمداد میجوید.

دراین برهه زمانی برای پژوهشگران  غیرجانبدار که بابیطرفی علمی، قضایا را مورد مطالعه قرارمیدهند، همجنسبازی نه مسئله ای حقوقی که  ابتدائا باید مسئله ای صرفا پژوهشی  باشد! .

باید دقت کرد تا ریشه های این چرخش کامل روانشناسی دررابطه با کنش همجنسازانه را که برای دهه های متمادی درمکاتب طراز اول روانشناسی چون روانکاوی و رفتارگرایی ، انحراف نگریسته میشد، واکنون چون عملی به هنجار ویا برپایه توجیهات زیست شناختی درتمام رسانه های دیداری و مطبوعاتی وپژوهشی دراین دهکده جهانی بحث میگردد را زیرذره بین نقد قرار داد.

سلطه  کاپیتیالیسم بردانش تجربی که برای هنجارمند جلوه دادن تمایل به همجنس، نمیتواند ازفراوانی این رفتار در بیش از نیمی ازجمعیت بشری ، آن رانرمال  اعلام نماید ؛ از یافته های ژنتیکی خبر میدهد!  ، درحالیکه درمصاحبه با محققین ومهندسین ژنتیک نمیتوانیم سندی دال بر این مدعا بیابیم!!! .

ما که براساس داده های علمی درمکاتب مختلف روانشناسی چون روانکاوی ورفتارگرایی، میتوانیم تمایل به کنش جنسی با همجنس را توضیح دهیم، چه اصراری هست تا به جبرحاکم برهمجنسبازان درانجام این رفتارمتوسل گردیم؟

مشکل جامعه انسانی درمواجهه با همجنسگرایان، صرفا حقوقی نمیباشد واگر دریک حاکمیت با صبغه دینی، برخورد بااینان خشونت آمیز است ، نباید از مداوا وکمک بدینان  در جوامع مدعی دمکراسی ،! تا بازگشت به وضعیت طبیعی، کوتاهی کرد.

متاسفانه کنترل  سیاست برعلم، درغرب مدعی بی طرفی علمی به جایی رسیده است که به وقیحانه ترین شکل، ناهنجارترین عمل انسانی را  ،همچون وضعیتی  نرمال مینگرند واصراردارند دیگران را هم به این سمت ببرند…

 

همدلی داشتن باانسانهای منحرف، امری ا اخلاقیست که باید صورت پذیرد ولی چرا توجیه علمی برای آن درست میکنند درحالیکه فاقدچنین پایگاهی ا ست؟!

پرسش اساسی اینست که سرمایه داری جهانی که انحصار علم را درقبضه گرفته است ! ، چه سود مالی یا عاطفی برای خویش  و…! را در این میبیند که همجنسبازی را ژنتیکی معرفی می کند ونهاد دین(کلیسای مسیحی) راهم باآن همسو بکند؟

درحالیکه دستورالعملهای حتی  دانشمندان  غربی را  برای تعدیل  قراردادهای حاکم برروابط تناسلی نپذیرفته اند!   ، که راهی سهل الوصول برای حذف هرگونه تمایل به هم جنس بوده و بسیاری از امراض جسمانی وفردی واجتماعی را می زداید .

ساختار اقتصادی – سیاسی مغرب زمین چنین بوده که درتضاد با عشق(که هرگونه رفتار  جنسی مرضی را محو میکند) قرار دارد وآن را مانعی برسرراه  سود جوییهای بیمارگونه متولیان بزرگ آن میبیند ولذا ازین کیمیا دوری میگزینند .

سیاست ودانش امپریالیستی، چه رویایی درسرمیپروراند.؟!!!

درکتاب خاستگاه آگاهی درفروپاشی ذهن دوجایگاهی ، ازدایره غریزه خارج شدن میل جنسی مورد بحث قرار گرفته واینکه تخیل و اندیشیدن بدان وفرهنگ میباشد که این تمایل را زنده نگاه میدارد!

فروید نیز درکتاب  تمدن وملالتهای آن، درماهیت غریزی باقی ماندن این میل  تردیدنموده است!! .

 

  • منبع خبر : ماهنامه بوکان