مرگ بازار با بازاریابی شبکه‌ای
مرگ بازار با بازاریابی شبکه‌ای
نتورک‌مارکتینگ بی‌شک اگر به درستی و کارشناسی شده همانطور که در اروپا در حال انجام است، انجام شود یکی از شغل‌های پردرآمد به حساب می‌آید اما با تجربه 5 ساله‌ای که در نتورک قانونی ایران شاهد آن هستیم باغ این صنعت هنوز به  بار ننشسته است.

نتورک‌مارکتینگ بی‌شک اگر به درستی و کارشناسی شده همانطور که در اروپا در حال انجام است، انجام شود یکی از شغل‌های پردرآمد به حساب می‌آید اما با تجربه ۵ ساله‌ای که در نتورک قانونی ایران شاهد آن هستیم باغ این صنعت هنوز به  بار ننشسته است.

نخست اینکه هرمشکلی را باید از ریشه بررسی و تحلیل کرد که نتورک ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. به باور برخی، مشکل در ریشه‌ی سیستم نظام آموزشی نتورک در ایران نهفته است که رهبران شرکت‌ها مسئول تدوین و گردآوری آموزشی و منتقل کردن آن به زیر مجموعه‌هایشان هستند. چند نکته اینجا حائز اهمیت است که به آن می‌پردازیم.

نکته اول: اغراق و بزرگنمایی در تشریح امتیازات و درآمدزایی شرکت‌ها در معرفی کار به دیگران است که با ترفندهای جمله‌ای و روانشناسی مخاطب را در تصورات رویاپردازی و تصویرسازی ذهنی قرارداده و تلاش در القا کردن رسیدن به رویاها و آرزوهای دست نیافتنی مخاطب از طریق شرکت‌ها دارند که در نتیجه توقع و انتظار مخاطب را بالا برده و به طبع آن در فرآیند ورود افرد که نتیجه‌ای به بار نمی‌نشیند باعث دلسردی و د‌‌ل‌زدگی و سرانجام خارج شدن از کار می‌شود .

نکته دوم: آموزش‌ها و رفتار سازمانی بالا سری‌ها و لیدرها وقتی مثلاً توقعات و نتیجه دلخواه به بار نمی‌نشیند و شکوه و گلایه‌ها از بالا سری‌ها به اوج می‌رسد. لیداران نه شرکت و پلن‌ها و سیستم‌ها آموزشی بلکه خود فرد را مقصر می‌دانند و به افراد متذکر می‌شوند که خود را سرزنش کنند و وقتی افراد نه یک بار بلکه چند بار خود را سرزنش می‌کنند خروجی منفی این کار، حس تحقیر شدن، خود کم بینی، احساس ناتوانی، ضعف و در نتیجه بالا رفتن استرس و فشار روانی فرد را به همراه می‌آورد.

نکته سوم: اینکه وقتی افراد نگرانی و یا مشکل را به بالا سری‌ها می‌گویند که دید آن‌ها واقعیست آن‌ها معمولاً با جمله واقع‌بینی مخاالفند زیرا که ماهیت کار بیشتر همان‌طور که اشاره شده باید رویاپردازی و تجسمات باشد تا واقع‌بینی چون آن‌ها واقع بینی را«منفی‌بینی یا منفی‌گرایی» می‌نامند.

نکته چهارم: با وجود مدعی بودن کار براساس صداقت و انسان دوستی بارها متاسفانه شاهد متناقض بودن این قضیه هستیم از پنهان کردن درآمدهای بالا سری و نشان ندادن دفتر کار به زیر مجموعه تا تظاهر کردن و دروغ گفتن در رنج درآمد بالا سری‌ها که گاها با وضعیت و موقعیت اجتماعی و مالی آن‌ها در تضاد می‌باشد همچنین در روند کار هنگامی که نگرانی‌ها و سوال‌ها در مجموعه طرح می‌شود در مقاطع متفاوت اغلب اوقات در پاسخ بالاسری‌ها عدم صداقت، توجیه کردن نه دلیل آوردن و دوباره فرار از واقعیت‌های موجود در کار و حفظ همان سیستم و ادامه همان رفتار است.

نکته پنجم: قانون«تعداد-تعداد» است که اغلب نتورکرها با این جمله آشنا هستند. شایان ذکر است که خروجی منفی این قانون که عبارت دیگرش یک تا بی‌نهایت معرفی کردن دیگران و به دایرکت گرفتن آن‌هاست از آنجایی که دوست من شاید دوست شما هم باشد و در لیست اسامی دیگری هم باشد. کافیست روابط عمومی فردی بالاتر ازدیگری باشد و به حکم آن فهرستی از اسامی لیست افراد دیگران را به دایرکت خود بگیرد و وارد کار کند. این در حالیست که به گفته لیدرها اگر پنج نفر پنجه طلا می‌خواهی باید۵۰ نفر را پرزنت و دعوت به کار کنی چون این احتمال وجود دارد که از میان ۵۰ نفر ۵ نفر کار کنند و بمانند ۴۵ نفر دیگر از کار خارج شوند که خروجی این برنامه به معنای پخش ۴۵ نفر افراد ناامید در جامعه است.

که حتی اگرهم به هر دلیلی از کار خارج شده باشند مدعی می شوند که کار به درد نخورده  واین یعنی به خطارفتن هزاران نفر حتی پیش از آن که به کار دعوت شوند.

هر یک نفر میتواند ۱۰۰نفر را به مسیر اشتباه راهنمایی کند وهر۱۰۰نفر۱۰۰۰نفر، حال سوال این است مگراین شهرچند هزارنفر است، البته آن هم واجد شرایط برای نتورک.

نکته ششم: اشباع کار و بازاریابی شبکه‌ای است در جامعه اول اشباع شنیداریست به آن معنا که اگر واقع بینانه و براساس آمارها وآگاهی‌های جاری به آن بپردازیم حداقل ۹۰٪ مردم آن را یا شنیده‌اند یا دعوت شده و نرفته‌اند که این به این معناست که همین افراد بعداً به یک دستگاه تبلیغاتی منفی برای نتورک در می‌آیند و در جامعه تآثیر گذار خواهند بود. دوم اشباع خروجیست به این معنا که افرادی که در کار بوده‌اند و بعد از آن که به هر دلیلی به نتیجه دلخواه نرسیده‌اند و از کار خارج شده ‌اند.

نکته هفتم: دغدغه‌ نتورکرهایی است که قبل از خروج  کار با آن روبه‌رو می‌شوند به ویژه آن‌هایی که مجوعه‌ دار هستند و آن هنگام که متوجه مشکلات و واقعیت‌های کار می‌شوند و تصمیم خروج از کار دارند، دچار گم‌گشتگی و باتلاق روانی می‌شوند. چگونگی بروز دادن و گفتن اعلام خروج خود با مجموعه‌ای که قبلا به آن‌ها قول، حمایت و تعریف شرکت و ادعاهای امید انگیزه داده بودند به موضوع سخت و نه چندان خوشایندی برای فرد در می‌آید زیرا به آن فکر می‌کند اگر چنان که بعد این مدت اعلام خروج کند مجموعه و حتی کسانی که او را می‌شناسند خانواده و خویشاوندانش او را فردی درغگو کلاهبردار و شعاردهنده حساب کنند به قول معروف (نه راه پس دارد، نه راه پیش).

نکته هشتم: موضوع قیمت محصولات این شرکت‌هاست به طوری که با وجود مدعی بودن و توضیح دادن قبل از فروش به مشتری در مورد «مقایسه فروش سنتی و فروش مستقیم» این سوال مطرح می‌شود که اگر در فروش مستقیم واسطه‌ها حذف می شوند و محصول باید ارزان‌تر به دست مشتری برسد پس چرا باز شاهد گرانی محصولات هستیم .

نکته نهم: موضوع ۳ نسلی بودن نتورک ایران است به طوری که نسل اول که از اوایل سال۹۰ آنگاه که کسی نتورک جدید را نشنیده و اشباع نشده بود که به تبع آن نفرات اول توانستند در مجموعه گرفتن و آوردن افراد به شرکت‌ها پیشرفت چشمگیری داشته باشند و باعث آن شد که به پورسانت‌های بالایی دست یابند و اما نسل دوم آن‌هایی که اوایل ۹۳ به بعد واراد شرکت‌ها شدند که هنوز فرصت و افراد داشتند و آن‌ها هم به منفعت نسبی و خوبی رسیدند و همین امر باعث آن شد که به این باور برسند که کاری بی‌مشکل است و دچار تعصبی کورکورانه و خود فریبی خاص شده اند به طوری که نه گوشی برای شنیدن واقعیتها داشتند و نه چشمی برای دیدن نقدها و نه درمان و حکمت اندیشی برای زخم‌های موجود، اما نسل سوم، همان نسل سوخته و فعلی نتورک که از اواسط پارسال با برخی از اوایل ۹۵ به بعد وارد کار شدند و می‌توان گفت بنا بر وضعیت موجود پس‌مانده‌های نیروی‌انسانی و آخرین نفس‌های نتورک ایران به حساب می‌آیند و اما سوال این است که چرا این گونه است؟

طبق آمارهای غیررسمی بیش از نیمی از جوان امروز از نظر روحی روانی منزوی و درون‌گرا هستند که بنابراین حال خروجی این وضعیت عدم ارتباطات اجتماعی، کمبود اعتماد به نفس و ضعف در روابط عمومی است که این امر با شرایط کاری بازاریابی‌شبکه‌ای که همانا ارتباط‌سازی، پیگیری، فروش و دعوت دیگران است در تضاد است چرا که بهتر آن است که نخست خدمات روان‌کاوی و مشاوره را الزامی دانست برای این افراد سپس توقع انجام کار را از آن‌ها خواستار شد و اما اقلیت نسل آخر هم حتی اگر بر فرض دارای انرژی و توانمند در روابط‌عمومی در جامعه باشند باز با مشکل مواجه خواهند بود چرا که بیشتر افرادی را که در لیست دعوت به کار و فروش محصولاتشان دارند یا نسل اولی‌ها و یا به ویژه نسل دومی‌ها و زیر مجموعه‌ها دیگر لـِگ وشاخه‌های شرکت که در جامعه پخش شده‌اند هستند، که عملاً بازار کار را از دستان آن‌ها ربوده اند که این چالش‌ها کم‌کم زمینه به بن بست رسیدن بازاریابی‌شبکه‌ای در جامعه و دلسردی و هدر رفتن رنج و مشقت‌ها و در نهایت خروج پی‌در‌پی و ریزش را به دنبال خواهد داشت که همه این نقد و چالش‌ها مستلزم ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی مجدد نتورک ایران است که بی‌شک لیدران دسته اول شرکت‌ها مسئولیت سنگین آن را به عهده داشته و خواهند داشت چرا که بیشتر از این نباید نسل جوان امروز که سرشار از انرژی و توانمندی برای خدمت به خود و جامعه است و می‌توان این انرژی، زمان و توان گرانب‌هایی را که سرمایه‌های نسل جوان وآینده‌ی کشوراند در کارآفرینی‌ها و شغل‌ها و خدمات‌های اجتماعی صرف شوند و روزبه‌روز کشور ما را به سوی پیشرفت و توسعه متوازن پیش ببرند.

 

  • نویسنده : ناصر ملکی